هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولي سه نوع هوش مذكور از نوجواني تا سالمندي بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعي و از نظر روش توصيفي از نوع علّي- مقايسهاي است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولي سه نوع هوش مذكور از نوجواني تا سالمندي بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعي و از نظر روش توصيفي از نوع علّي- مقايسهاي است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان ساکن شهر اراک با دامنه سنی 14 تا 80 سال به روش نمونهگیری خوشهاي تصادفی انتخاب و به پرسشنامههاي هوش معنوی سهرابی و ناصری، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و نسخه بزرگسالان آزمون ماتریسهای پیشرونده ريون پاسخ دادند. نتايج تحليل دادهها به روش تحليل واريانس دو راهه نشان داد كه بين گروههاي مختلف سني از نظر هوش معنوي تفاوت معناداري وجود داشت ولي در هوش شناختي و هيجاني اين تفاوت معنادار نبود. همچنين اثر تعاملي نوع هوش و گروه سني معنادار مشاهده شد. ميتوان نتيجه گرفت كه روند تحولي هوش شناختي، معنوي و هيجاني در گذر زمان از نوجواني تا سالمندي يكسان نيست و شايد در دورههاي پاياني زندگي با نقصان و زوال يكي از اين هوشها بتوان شاهد افزايش ديگري جهت جبران كاستيها براي حل مسايل زندگي بود.
پرونده مقاله
هوش یکی از توانایی های مهم در انسانی و در مسیر پیشرفت افراد، نقش به سزایی دارد. هر آنچه بتواند باعث افزایش هوش شود، بر موفقیت افراد تاثیر گذار است. بررسی هوش جوامع و عوامل تاثیرگذار بر آن از اهمیت وافری برخوردار می باشد. هدف از انجام این پژوهش این است آیا آموزش فلسفه کو چکیده کامل
هوش یکی از توانایی های مهم در انسانی و در مسیر پیشرفت افراد، نقش به سزایی دارد. هر آنچه بتواند باعث افزایش هوش شود، بر موفقیت افراد تاثیر گذار است. بررسی هوش جوامع و عوامل تاثیرگذار بر آن از اهمیت وافری برخوردار می باشد. هدف از انجام این پژوهش این است آیا آموزش فلسفه کودک و نوجوان می تواند به عنوان یک مداخله موثر در افزایش هوش موفق، هوش هیجانی و خرد دانش آموزان قرار بگیرد. طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل داﻧﺶ آﻣﻮزان مقطع چهارم ابتدایی دخترانه شهر تهران بود که یک مدرسه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و با در نظر گرفتن معیارهای ورود به مطالعه، 20 دانش آموز دختر با میانگین سنی 10 سال، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. اعضای گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش فلسفه کودک و نوجوان قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه هوش موفق گوریگور و استرنبرگ، (2002)؛ پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (1995)؛ پرسشنامه خرد آردلت (2004)؛ بوده است. یافته های حاصل از پژوهش تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش فلسفه کودک و نوجوان بر هوش موفق و هوش هیجانی موثر بوده است اما آموزش فلسفه کودک و نوجوان بر خرد موثر نبوده و بنابراین آموزش فلسفه کودک و نوجوان می تواند به عنوان یک مداخله موثر در افزایش هوش موفق و هوش هیجانی دانش آموزان مورد استفاده قرار بگیرد.
پرونده مقاله