هدف این پژوهش شناسایی عوامل تشکیل دهنده و ساختار عاملی تحول مثبت جوانی است. جامعة پژوهش را اساتید و صاحب نظران این حوزه، دانشجویان دکترا و دانش آموزان تشکیل می دهند. نمونه، شامل پانزده نفر از اساتید و صاحب نظران با توجه به تخصص آنها. همچنین 25 تن از دانشجویان دکترا از د چکیده کامل
هدف این پژوهش شناسایی عوامل تشکیل دهنده و ساختار عاملی تحول مثبت جوانی است. جامعة پژوهش را اساتید و صاحب نظران این حوزه، دانشجویان دکترا و دانش آموزان تشکیل می دهند. نمونه، شامل پانزده نفر از اساتید و صاحب نظران با توجه به تخصص آنها. همچنین 25 تن از دانشجویان دکترا از دانشگاه های مختلف به شکل در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. در نهایت نمونة دانش آموزی شامل 1200 دانش آموز (600 دختر و600 پسر) است که به شکل خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. با توجه به ماهیت، موضوع و هدف های پژوهش، در گام اول عوامل تشکیلدهنده «تحول مثبت جوانی» بر اساس سه منبع مطالعات و متون نظري، برنامه های عملی و مقیاس ها و ابزارهای اندازهگيري و با تاکید بر روش کیفی مقولهبندي گردآوري و تحليل گردید. سپس با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مدل های اندازه گیری و ساختاری تحول مثبت جوانی استخراج شدند. یافته ها نشان داد مدل چهار عاملی هم در تحلیل اکتشافی و هم تأییدی، بهترین برازش را با دادهها داشته است. مدل نهایی پژوهش شامل چهار عاملِ شایستگی (11 نشانگر)، ارتباط (14 نشانگر)، عاملیت(13 نشانگر) و مثبت اندیشی (7 نشانگر) است. مدل ارایه شده با مدل های موجود، شباهت هایی دارد اما نحوة بارگیری عوامل شکل متفاوت و مخصوص به خود را دارد.
پرونده مقاله
هرچند محققان بسیاری به بررسی قضاوت ها و رفتار های اخلاقی دانش آموزان پرداخته اند، اما در خصوص بعد هیجانی اخلاق، که به عنوان احساسات مرتبط با منافع دیگران در نظر گرفته می شود ، آثار اندکی موجود است. هدف از این پژوهش بررسی نقش تعدیل گری همدلی در رابطه بین قضاوت اخلاقی و چکیده کامل
هرچند محققان بسیاری به بررسی قضاوت ها و رفتار های اخلاقی دانش آموزان پرداخته اند، اما در خصوص بعد هیجانی اخلاق، که به عنوان احساسات مرتبط با منافع دیگران در نظر گرفته می شود ، آثار اندکی موجود است. هدف از این پژوهش بررسی نقش تعدیل گری همدلی در رابطه بین قضاوت اخلاقی و رفتار اخلاقی دانش آموزان است. برای این منظور 336 نفر از دانش آموزان پایه ی هشتم شهر مشهد به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: سیاهه 15 سوالی رفتار اخلاقی سوانسون و هیل(1993)، داستان های اخلاقی رست و همکاران(1973) برای سنجش قضاوت اخلاقی و همچنین پرسشنامه همدلی مارک دیویس(1994). آزمون های مختلف استنباطی همچون همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی جهت بررسی یافته ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین قضاوت اخلاقی و رفتار اخلاقی رابطه معنادار، مستقیم اما ضعیفی وجود دارد. همچنین همدلی با رفتار اخلاقی رابطه مثبت و معناداری دارد. تحلیل رگرسیون نشان داد همدلی بر رابطه بین قضاوت اخلاقی و رفتار اخلاقی اثر تعدیل کنندگی دارد. همچنین تفاوت جنسیتی دردو مورد خرده مقیاس های نگرانی همدلانه و دیدگاه گیری مشاهده شد. با توجه به نتایج می توان گفت نه تنها رفتار اخلاقی دانش آموزان به گونه مستقیم از راه قضاوت اخلاقی قابل پیش بینی است بلکه این رابطه از راه همدلی نیز تعدیل می شود.
پرونده مقاله
هدف از اين پژوهش تعيين نقش تعديل گري همدلي در رابطه بين قضاوت اخلاقي و رفتار اخلاقي دانش آموزان است. براي اين منظور 336 نفر از دانش آموزان پاية هشتم شهر مشهد به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش عبارتند از: فهرست 15 سؤا چکیده کامل
هدف از اين پژوهش تعيين نقش تعديل گري همدلي در رابطه بين قضاوت اخلاقي و رفتار اخلاقي دانش آموزان است. براي اين منظور 336 نفر از دانش آموزان پاية هشتم شهر مشهد به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش عبارتند از: فهرست 15 سؤالي رفتار اخلاقي سوانسون و هيل (1993)، داستان هاي اخلاقي رست و همکاران (1973) براي سنجش قضاوت اخلاقي و همچنين پرسشنامه همدلي مارک ديويس (1994). آزمون هاي مختلف استنباطي همچون همبستگي پيرسون و رگرسيون سلسله مراتبي جهت بررسي يافته ها مورد استفاده قرار گرفت. نتايج پژوهش نشان داد بين قضاوت اخلاقي و رفتار اخلاقي رابطة معنادار، مستقيم اما ضعيفي وجود دارد. همچنين همدلي با رفتار اخلاقي رابطة مثبت و معناداري دارد. تحليل رگرسيون نشان داد همدلي بر رابطه بين قضاوت اخلاقي و رفتار اخلاقي اثر تعديل کنندگي دارد. همچنين تفاوت جنس دردو مورد خرده مقياس هاي نگراني همدلانه و ديدگاه گيري مشاهده شد. با توجه به نتايج مي توان گفت نه تنها رفتار اخلاقي دانش آموزان به گونة مستقيم از راه قضاوت اخلاقي قابل پيش بيني است بلکه اين رابطه از راه همدلي نيز تعديل مي شود.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولي سه نوع هوش مذكور از نوجواني تا سالمندي بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعي و از نظر روش توصيفي از نوع علّي- مقايسهاي است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولي سه نوع هوش مذكور از نوجواني تا سالمندي بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعي و از نظر روش توصيفي از نوع علّي- مقايسهاي است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان ساکن شهر اراک با دامنه سنی 14 تا 80 سال به روش نمونهگیری خوشهاي تصادفی انتخاب و به پرسشنامههاي هوش معنوی سهرابی و ناصری، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و نسخه بزرگسالان آزمون ماتریسهای پیشرونده ريون پاسخ دادند. نتايج تحليل دادهها به روش تحليل واريانس دو راهه نشان داد كه بين گروههاي مختلف سني از نظر هوش معنوي تفاوت معناداري وجود داشت ولي در هوش شناختي و هيجاني اين تفاوت معنادار نبود. همچنين اثر تعاملي نوع هوش و گروه سني معنادار مشاهده شد. ميتوان نتيجه گرفت كه روند تحولي هوش شناختي، معنوي و هيجاني در گذر زمان از نوجواني تا سالمندي يكسان نيست و شايد در دورههاي پاياني زندگي با نقصان و زوال يكي از اين هوشها بتوان شاهد افزايش ديگري جهت جبران كاستيها براي حل مسايل زندگي بود.
پرونده مقاله
هدف مطالعه حاضر، بررسی مسیرهای تحولی هوش شناختی در کودکان پیشدبستانی ایرانی جهت پیشگیری یا مداخله زودهنگام بوده است. نمونه موردمطالعه، 433 کودک سالم ایرانی (دختر=47.8 درصد) از پنج شهر شامل تهران، بندرعباس، مشهد، زرند و تبریز و در گستره 48 تا 78 ماهگی بود. جهت سنجش هوش چکیده کامل
هدف مطالعه حاضر، بررسی مسیرهای تحولی هوش شناختی در کودکان پیشدبستانی ایرانی جهت پیشگیری یا مداخله زودهنگام بوده است. نمونه موردمطالعه، 433 کودک سالم ایرانی (دختر=47.8 درصد) از پنج شهر شامل تهران، بندرعباس، مشهد، زرند و تبریز و در گستره 48 تا 78 ماهگی بود. جهت سنجش هوش شناختی، از نسخه سوم فارسی مقیاس هوش اولیه پیشدبستانی وکسلر استفاده شد. از 42 مورد همبستگی موجود ، 22 مورد همبستگی پیرسون مثبت متوسط (.3<r<.7) مشاهدهشد که بیانگر همبستگی درونی بالای مؤلفههای شناختی هست. نتایج تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین هوش کلامی، هوش عملی و هوش کلی در پسران و دختران وجود ندارد. نتایج آزمون کروسکال-والیس نشان داد که تغییرات معناداری بین مسیر تحولی هوش کلامی، هوش عملی و هوش کلی در دسته های سنی ششماهه وجود دارد که با آزمون تعقیبی گیمز-هاول این تغییرات بهطور دقیق تر بررسی شد. افزایش معنادار (p<.01) هوش شناختی در 48 تا 78 ماهگی، نشان میدهد که این سن، یکی از دورههای حیاتی مرتبط با تحول توانایی شناختی است. مسیرهای تحولی هوش شناختی یافته شده در پژوهش حاضر، میتواند به برنامهریزان و متخصصین کمک کند تا برنامه ریزی سودمندتری جهت اوایل کودکی داشته باشند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای راهبردهای مدیریت زندگی در رابطه بین ادراک سبک های والدگری و مؤلفه های شکوفایی در دانشجویان پیش بزرگسال انجام شد. نمونهای به حجم ۴۸۷ دانشجوی 29-18 ساله با روش داوطلبانه به پرسشنامه ای متشکل از مقیاسهای ادارک از سبکهای والدگری (گرول چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای راهبردهای مدیریت زندگی در رابطه بین ادراک سبک های والدگری و مؤلفه های شکوفایی در دانشجویان پیش بزرگسال انجام شد. نمونهای به حجم ۴۸۷ دانشجوی 29-18 ساله با روش داوطلبانه به پرسشنامه ای متشکل از مقیاسهای ادارک از سبکهای والدگری (گرولنیک و همکاران، 1997)، راهبردهای مدیریت زندگی (گلدهاف و همکاران، 2015)، و تحول مثبت جوانی (آرنولد و همکاران، 2012) به صورت بر خط پاسخ دادند. داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند و نتایج نشان داد ادراک از سبک های والدگری و راهبردهای مدیریت زندگی بر مؤلفه های شکوفایی در پیش بزرگسالی اثر مثبت و معناداری دارد. همچنین اثر غیر مستقیم ادراک از سبک های والدگری با واسطه راهبردهای مدیریت زندگی بر شکوفایی معنادار است. نتایج همچنین نشان داد مدل ادراک از سبک والدگری مادر 40 درصد و مدل ادراک از سبک والدگری پدر 45 درصد واریانس شکوفایی را تبیین می کنند. بطورکلی می توان گفت که ادراک از سبک های والدگری والدین می تواند به همراه متغیر فردی راهبردهای مدیریت زندگی بر شکوفایی دوران پیش بزرگسالی تاثیر داشته باشد.
پرونده مقاله
پژوهش با هدف ارائه مدل نظری و تجربی خودتخریبگری با تأکید بر تحولیافتگی من، با این فرضیه انجام شد که تحولیافتگی من میتواند در رابطه میان تنیدگی و تنیدگی ادراکشده بهعنوان متغیر تعدیلکننده نقش ایفا نماید. 258 دانشجو به پرسشنامههای خودتخریبگری مزمن (CSDS)، آزمون ت چکیده کامل
پژوهش با هدف ارائه مدل نظری و تجربی خودتخریبگری با تأکید بر تحولیافتگی من، با این فرضیه انجام شد که تحولیافتگی من میتواند در رابطه میان تنیدگی و تنیدگی ادراکشده بهعنوان متغیر تعدیلکننده نقش ایفا نماید. 258 دانشجو به پرسشنامههای خودتخریبگری مزمن (CSDS)، آزمون تکمیل جمله دانشگاه واشنگتن (WUSCT)، مقیاس تنیدگی ادراكشده (PSS) و مقیاس وقایع زندگی پایکل (PSLE) پاسخ دادند. تجزيه و تحليل دادهها با کمک نرمافزارهای SPSS-21 و LISREL-8.72 و با بهرهگیری از همبستگی و تحلیل مسیر انجام شد. یافتهها نشانگر ارتباط معکوس تحولیافتگی من و خودتخریبگری بود. شرکتکنندگان به دو دسته با سطح تحولیافتگی بالا و پایین تقسیم شدند و رابطه خطی میان تنیدگی، تنیدگی ادراکشده و خودتخریبگری در هر گروه مورد بررسی قرار گرفت؛ تمامی مسیرها معنیدار بودند و مدل با یافتهها برازش داشت. معنیداری CR بهدست آمده، حاکی از وجود تفاوت معنیدار در ضریب دو گروه با تحولیافتگی من بالا و پایین بود. مسیر «عامل تنیدگیزا← تنیدگی ادراکشده» در افراد با تحولیافتگی پایین من، از قدرت بیشتری برخوردار بود، چرا که طبق انتظار تحولیافتگی بالای من، به عنوان یک سازة بنیادین، قبل از ادراک تنیدگی، میتواند از اثر و میزان تنیدگی بکاهد. یافتهها به بسط مدل سادهای منتهی شد که در آن صرفاً وجود تنیدگیها یا ادراک آنها را عاملی برای گرایش به خودتخریبگری میدانست. تحولیافتگی من، بهعنوان یکی از شاخصهای اساسی در تحول شخصیت، نقش مهمی در این مدل تبیینی ایفا کرد. این یافتهها در درمان افراد با گرایشهای خودتخریبگر کمککننده است.
پرونده مقاله